من و دخترم

تو و من ...

حالا دیگه تو هستی ، کنار من ، من و تو ، صبحها کنار هم میخوابیم ، نگاه کردن به تو دلخوشی هرروز من شده ، نفسهای تو شده تنها امید زندگی من ،  ازت ممنونم که آمدی ... چقدر خدا را شاکرم و سپاس می گویم . خلا نداشتن مادرم  را برایم پر کردی حالا دیگر می توانم محبتی را که دردرونم خفه می کردم و دلسوزیهایی را که قراربود به مادر عزیزم ابراز کنم به تو هدیه  کنم .  این روزها رو دوست دارم ، شیرین است ،  امید دارد...
17 آذر 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و دخترم می باشد